راحله - محض خدا
90/12/22
3:27 ع
یارب.
سلام یگانه ام.
امروز حالم یه جوریه.قلبم آرامش نداره.روحم در تب و تاب.دلیلش را میدونید؟
یگانه تازگی ها مانند موجی شدید که میاد و زره زره شن های ساحل را با خودش میبره.قلب من ساحلش ....مهم نیست شما بیاید سر بزنید زندگیم برای شما .فقط چند روزی وقتی سری به ما زدید یکم کنارم بنشینید.من زود دلتنگ میشم.تازگی ها بی تاب شدم.
موج نباشید .
دوستدارتان راحله
90/12/10
12:12 ع
یارب.
سلام یگانه
امروز چگونه بود؟من یکم رنجاندمتان ..نه؟!ببخش به لحن خودمانی امروز از دنده چپ بلند شدم.
نمیدونم چرا یک دفعه گذر عمرم ذهنم رامشغول کرد..چند سال..چندماه..چندروز....ازعمرم میگذره!اصلا ازکارهام راضی نیستم.هیچ کار نکردم.چشم بر هم زدم سال 90 هم گذشت.در اصل یک سال از عمرم گذشت. تصمیم گرفته بودم از اول سال تمام اتفاقات زندگی ام را بنویسم تا آخر سال ببینم چقدر با سال گذشته فرق داشته.پیشرفت کردم یا نه ,ولی افسوس که فقط 13 روز از سال گذشته را نوشتم.الباقی روزها در میان دقیقه های زندگیم گم شد.بازهم فراموش کردم.کاش بیشتر اهمیت میدادم و الان میتونستم پیشرفتم را در این 12 ماه ببینم.حالا که گذشت.انشاالله سال جدید.
یگانه این کلمه آشنا نیست:انشاالله سری بعد..چقدر این کلمات را در طول ساعات شبانه روز به کار میبریم.وقتی تصمیمی میگیرم که انجامش نمیدیم یا در انجامش کم و کاستی میگذاریم میگیم انشاالله سری بعد . دریغ از اینکه سری بعد موقعیت قبلی را برنمیگردونه فقط ...
میدونید یگانه بهتر بشینم فکر کنم ببینم اگر در روز محشر ازم در مورد اینکه عمرم را در چه راهی صرف کردم سوال کنید چه جوابی باید بدهم..هیچ جوابی ندارم.
یگانه میتونم از شما درخواست کنم در این مورد ازم سوال نکنید.آخه شرمنده میشم چون جوابی ندارم.
یگانه میشه این یه مورد را به بزرگی خودتان به من ببخشید؟میشه؟
شرمندم.شرمنده
دوستت دارم
راحله
90/11/20
8:31 ع
یارب
سلام یگانه
خیلی وقته حرفهامو ننوشتم .نه؟!
بعضی وقتا دستم ازنوشتن باز می مونه.میام بنویسم ذهنم از کلمات پاک میشه.
دیدید یگانه آدم وقتی کسی را دوست داره ،عاشقش میشه ،اسم شخص مقابل که میاد قلبش تند تند میزنه.بعضی وقتها هم ازکار میافته.ولی!!
نمیدونم چه رازی داره اسمتان که وقتی میشنوم یا یادش میافتم ضربان قلبم آروم میشه.منظم میشه...تاپ...تاپ...
چه آرامش عجیبی!! الا بذکر الله تطمئن القلوب
وقتی به یادتان هستم دنیا طور دیگه ایه. زیبا . رنگی . دوست داشتنی .
الحمدالله.الحمدالله
پیش بمانید.دوستتان دارم.
راحله
90/9/9
6:26 ع
سلام یگانه
داشتم فیلم شب دهم را می دیدم.حیدر دخیل بست به امامزاده تا برسه به عشقش ؛غافل از اینکه خواب دیگه ای براش دیده شده و خبر نداره.این عشق بهانه است.بهانه ای که محبوب اون را بکشد به سوی خود.راه پیش پایش گذاشت و راهبر را قرار داد.
حکایت عشق حیدر حکایت مسجد گوهرشاده.اینجا حیدر عشق زمینی پیدا میکنه و هدایت میشه به کربلا
اونجا عشق زمینی هدایت میشه به سوی شما.
نمیدونم هادی من کیه؟آخه من هم میخواهم برسم به شما.آیا هادی هست؟آیا کسی هست تا منو رهنمون کنه به راهی که به شما میرسه.
هنوز معنای واقعی عاشق شدن را نفهمیدم.هنوز مزه ی دوست داشتن تان را نچشیدم.میترسم.میترسم زمانی بهش برسم که دیگه عمری نباشه.
کاش زره ای از علاقه امام حسین ع به شما را بفهمم تا درک کنم دلیل این همه شیدایی و جان سپاری امام ع را .
یارب من جویان تو یا خود توی جویان من
خواستارت:راحله
90/9/5
4:45 ع
یارب.
سلام یگانه
از حالم میپرسی!خوبم خوب.اصلا ماه محرم و صفر همیشه خوبم.حال دلم خوبه خوبه.چشمام خیس خیسه.دلم جلا پیدا کرده.
دارم خونه تکونی دل میکنم.مهمانم داره میاد.ارباب .ارباب.کی میدونه شاید امسال برا ارباب بمیرم.کی میدونه شایدم تشنه و بی تاب بمیرم.
یگانه عزیز از بین همه ماهها این دو ماه برای من چیز دیگست.آخه توی این ماه ها بیشتر میبینمتان.آره .بیشتر مهمون دلم هستید..یگانه دوستت دارم .حرف نیست.به خدا حرف نیست.به خدا دوستت دارم.
این دو ماه را دوست دارم چون از دید محبوب میبینمتان.نمازم وصل به نماز عاشورا.یاحسین ع
میدونم کم میام نزدتان ولی همینی هم که میام ازم قبول کنید.
الحمدالله
الحمدالله
الحمدالله
....
راحله
90/8/27
12:4 ص
یارب.
سلام یگانه
چند وقتی هست دعای ندبه نرفتم.خیلی دلتنگشم.
دلتنگ اون قسمتی که مداح با اشک میگه من کنت مولاه و علی مولاه
دلتنگ این الحسن و این الحسین گفتن ها
دلتنگ گفتن این الطالب بدم المقتول بکربلا ..کربلا.کربلا
دلتنگ اون لحظه سکوت برای حرف زدن با مولا
دلتنگ سر رو زانو گذاشتن و هق هق گریه هام .
محرم داره میاد.میدونم ازهمین الان مداح دل ها را کربلایی می کنه.آخ دلم.دل بیچارم.حیف از تو که صاحبت من.
نمیدونم.فقط میدونم دلم ندبه میخواهد.
راحله
90/8/24
10:41 ع
یارب
سلام یگانه ام
سلام بر شما که هر لحظه میبینی ام و من نابیناتر از هر روز میشوم ازدیدنتان
سلام بر شما که هر لحظه صدای یارب یارب گفتنم رامیشنوید و من هر روز ناشنواتر میشوم ازشنیدن صدایت
سلام بر شما که هر لحظه صدایتان کردم گفتید لبیک اما وقتی صدایم کردید لبیکی از دهانم خارج نشد
سلام خدای مهربانی ها
سلام خدای خوبی ها
سلام
آمده ام تا لبیک بگویم.لبیکی از اعماق وجودم.باتمام توانم.
لبیک
لبیک
اللهم لبیک
راحله
90/8/16
11:38 ع
یارب.
سلام یگانه ام.
یه مدته سعی میکنم وقتی جای هستم که اطرافم کسی هست کمتر تو فکر فرو برم میدونی که یه مدته غرق در افکار شدن کارم شده.بعضی مواقع آنقدر ذهنم مشغول میشه که وقتی کسی باهام حرف میزنه فقط صداش رامیشنوم ؛ ازم که میپرسه فهمیدی چی گفتم میگم نه, ببخشید یه بار دیگه بگو.همه فکر میکنند یه مشکلی دارم .شاید چقدر هم دلشون برام میسوزه. دوست ندارم تو جمع گریه کنم تا برام دل بسوزنند که آخی به خاطر این موضوع ناراحته.
حواسم نیست یگانه.حواسم به این دنیا و اطرافش نیست , فقط پیش شماست.
چشمم خشک شده.آنقدر که به خاطر دوریت گریه کردم.
چقدر سخته ، چقدر سخته وقتی گریه میکنی کسی مفهوم اون گریه را ندونه.چقدر سخته دوست داشته باشی داد بزنی و خدا را صدا بزنی بلند بلند باهاش حرف بزنی اما خجالت اجازه نده.
آخ یگانه خسته شدم آنقدرکه توی دلم صدایت کردم.رگهای بدنم ازهم گسیخته آنقدر که در دلم داد زدم و صدایت کردم. دیگه بریدم.دیگه توان ندارم.دیگه نفسی برام نمونده.یه دفعه دیدید زدم به سیم آخر تو خیابان ؛ تو شلوغی روز فریاد کشیدم و صدایت کردم.
خوش به حال پسر همسایمون که روی حساب اینکه ذهنش هنوز حالت بچه ها را داره کسی بهش کاری نداره اون هم ، بلند بلند تو خیابان با شما حرف میزنه چقدر راحته راحت..احتیاجی نیست مثل من تو سکوت شب یه جای خلوت پیدا کنه بعد بشینه و آروم آروم اشک بریزه و حرف بزنه.احتیاجی نیست مثل من ناشناس بره وبلاگ بزنه تا بتونه دو کلام با شما حرف بزنه.اینجا آشنای نیست.آشنام فقط شمایی
آخ سرم درد میکنه.کلمات به مغزم هجوم آورده و ذهنم را مشوش کرده.
تابعد :راحله
90/8/12
11:52 ع
یارب.
سلام یگانه.
تلفن همراهم بعضی موقعه ها یکم اذیت میکنه.آخه بابا بیچاره تلفن 30000 تومنی دیگه.امکاناتش کم.همش به این فکر میکردم برم یه گوشی درست بگیرم تا به درد کارم بخوره.جستجو کردم دیدم گوشی که مناسب کار من باشه 500یا 600 هزار تومنه.با توجه به امکاناتش.خیلی وقته با خودم کلنجار میرم بخرم یا نه!!هر وقت اراده میکنم برم بخرم یاد فقرا می افتم.یاد اون همسایمون که میخواست بره زیارت پول نداشت .یاد اون بچه ای که به مامانش میگفت مامان این صندلی را برام میخری (صندلی پلاستیکی) ،مادرش هم میگفت الان نه ؛ پول ندارم. پیش خودم میگم ول کن با همین گوشی سر میکنم.حقیقتش یگانه از شما شرمم میشه.خجالت میکشم.وقتی میخواهم قدم بردارم برم بخرم میبینم دارید نگاه میکنید حالم یه جوری میشه.پشیمون میشم.میترسم.میترسم .پول خودم ، زحمت کشیده خودم، میترسم در راهی خرجش کنم که ازم ناراحت بشید اون وقت نمیدونم چطور بعضی ها میلیاردی حق یه ملت میبرند و میخورند.
یگانه این پولها را میخورند؟! نه , سوالم از این لحاظ نبود که به قدرتت و وعده ات شک دارم از روی تعجبه.
یگانه چی میشه که یکی فراموشت میکنه و خلاف راه شما میره؟!آیا قیامت را از یاد برده؟ یا .....
یگانه عزیز :گوشیم بلوتوث نداره ، مادون قرمز هم نداره ، بیچاره فقط یه دکمه داره که بزنی باهاش حرف بزنی همین. ولی معرفت داره پیامها را بهم میرسونه .پیامت را بفرست بهم میرسه.
قربانت راحله
90/7/25
5:56 ع