راحله - محض خدا
91/8/27
3:22 ع
یارب.السلام علیک یا حضرت سید میر احمد(ع)
یا شاهچراغ.
یاد باشه دلم پیشت گذاشتم تا گره گشایش باشی.تا گره ازدلم باز کنی.میدونی چند وقته داره میگذره.هنوز هیچ اتفاقی نیافتاده.
این گره داره روز بروز سفت تره میشه.داره میشه گره کور....
میدونی!!
من هنوز منتظرم.
کاش بشه بازم بیام دیدنت.
دوستت دارم.
راحله
91/8/24
3:19 ع
یارب.
سلام یگانه.
یگانه:
شدم مثل اون شبانی که میگفت:
ای خدا وای اله
توکجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت
حالا منم دوستدارم بگم:خدایا کاش میشد ببینمتان.صبح ها که بیدار میشوم چشم در چشم بگویم صبح بخیر.دستت ببوسم.پایت ببوسم.بعد دعایم کنید و روز را شروع کنم.
ببخش دارم حرفهای بیهوده میگویم.ولی دوستداشتم اینگونه بود.
نیم نگاه:
نمیدونم چرا هرکار میکنم نمیشه سیم را وصل کنم.
نمیدونم چیکار کنم تا ارتباط اصلی را برقرار کنم.
دوستت دارم..راحله
91/8/12
5:0 ص
یارب.
سلام یگانه .
فردا عیده.اگرچه ما ازدیروز عید را گرفتیم.بهم تبریک میگیم.هنوز از کسی عیدی نگرفتم. دوستدارم اولین عیدی را شما به من بدهید.
یگانه دوست دارم عیدیم مخصوص باشه.تک.نایاب شاید بهتر باشه بگم کمیاب.آخه جدیدن ..
مولای من.
پروردگارم.
میشه عیدی به من دلی ازجنس الماس بدهید.دلی که از جنس شیشه نباشد تا زود بشکند .
دلی که تیز نباشد تا دیگران بشکند
آخه میدونید جدیدا دل شکستن هنر شده.رسم شده.باب شده.دیگه شعر دل شکستن هنر نمی باشد از رونق افتاده.
پیشاپیش از دادن عیدی ممنون.
دوستدارم
راحله
91/7/29
11:0 ع
91/7/26
7:40 ع
یارب.
سلام یگانه
سلامی با دلتنگی شدید.سلامی با بیتابی های فراوان
یگانه دلم داره میترکه.یه دوای.نسخه ای.یه حرفی..حدیثی.
یه کاری بکنید....
گفتم که فردا روزی نگوید ((من گفتم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را)) ولی تو صدا نزدی.من صدا زدم.
این من و این اجابت شما.
نیم نگاه:
یگانه از امروز تصمیم گرفتم بعضی حرفهامو که دوست دارم برایتان بنویسم ولی ربطی به سخن اولم را نداره پایین ورق بنویسم.
1:کاش مثل پاییز زیبا و دلفریب بودم ولی یک رنگ .
2:کاش آب بودم تا به بهانه آینه بودن رویت را میدیدم..
دوستت دارم.
راحله
91/7/23
2:50 ع
91/7/19
12:30 ع
یارب
سلام یگانه.چقدر دلم میخواهد الان تو جنگلهای شمال بودم.رو برگاش را میرفتم زیرپام خش خش صدا میکرد.یه سوز سردی هم میومد و برای اینکه سردم نشه دستم را دور تنم گره میکردم و آرام ارام قدم میزدم.
از چهره طبیعت افسونکار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
این جلوه های حسرت و ماتم را
پاییز ای مسافر خاک آلوده
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگهای مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری
جز غم چه میدهد به دل شاعر
سنگین غروب تیره و خاموشت ؟
جز سردی و ملال چه میبخشد
بر جان دردمند من آغوشت ؟
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گمشده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم
پاییز ای سرود خیال انگیز
پاییز ای ترانه محنت بار
پاییز ای تبسم افسرده
بر چهره طبیعت افسونکار
91/7/18
10:36 ع
یارب
نمی دانم چه می خواهم خدا یا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان میگریزم
به کنجی می خزم
آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم ویکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
بدامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در
خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من ای دل دیوانه من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها
فروغ فرخزاد
91/7/3
9:0 ع
یارب.
سلام یگانه.
نمیدونم شما هم مثل من از بندهایت خسته میشوید؟!کاش اینطور نباشه.
میدونید دوست دارم برم جایی که هیچ انسانی دوروبرم نباشه.خودم باشم و شما.
دوست دارم برم جنگل های شمال اون وسط یه کلبه بسازم صبح های به جای صدای بوق ماشین و صدای آدم ها با صدای شر شر آب ؛ صدای باد که توی برگ درخت ها می پیچه ؛صدای آواز پرندها ؛نسیمی که به صورتم میخوره و خنکیش وجودم را به وجود میاره بیدار بشم.
دوست دارم طلوع خورشید درکنار سبزی درختان ببینم.
دوست دارم غروب خورشید را روی آبی دریا ببینم
دوست دارم وسط جنگ یه جاده باشه که وقتی دلم گرفت توش قدم بزنم و صدای خش خش برگ ها را زیر پاهام بشنوم.آخ دلم رفت....
آخی .یگانه خوش به حالتان که این همه زیبایی را میبینید و ....من که فقط باید آه بکشم و از دوریش ...
فعلا:راحله
91/1/18
10:17 ص