خرداد 90 - محض خدا
90/3/7
8:12 ع
یارب
سلام یگانه.
دیروز مداح دعای ندبه میگفت:میدونید مشکلات ما چی هستند؟نتیجه نشنیدن صدای خدا.
وقتی داری راهی را اشتباهی میری ،وقتی داری به مشکل برمیخوری ، هی خدا صدات میکنه ،میگه نرو این راه درست نیست به بیراه میری اما....
اما ما نمیشنویم بعد که به مشکل برمیخوریم هی میگیم خدا آخه چرا؟این مشکل از کجا اومد؟چرا اینطوری شد؟این سنگ بزرگ چیه جلوی راه منو گرفته؟ من توان برداشتنش را ندارم .
انوقت خدا میگه :این سنگ فریادهای منه.وقتی داشتی به بیراه میرفتی هی صدات زدم.گفتم بنده ی من نرو.ولی گوش ندادی.
یگانه اعتراضی به مشکلاتم نیست.چون تازه فهمیدم تو مشکلات به تو نزدیکترم.اما بعضی از این مشکلات رانمیدونم ازکجا اومده؟هر چی فکر میکنم نمیدونم کدوم بیراه رو رفتم!این مشکل خودت گذاشتی تا صدات کنم؟وقتی میخونمت صدامو دوست داری؟اذیت نمیشی؟
90/3/6
9:45 ص
یارب
سلام یگانه .امروز دلم خواست در این صفحه سفید حرفی دیگه بزنم.دوست دارم مزین بشه به نام سیدالشهدا علیه السلام و سخنانش
از جمله فرمایشات حضرت سیّد الشّهداء أبا عبدالله الحسین بن علیّ بنأبیطالب علیهم السّلام است که روزی به عنوان خطبه برای اصحاب خود ایراد نمودند:
أَیُّهَا النَّاسُ! إنَّ اللَهَ مَا خَلَقَ خَلْقَ اللَهِ إلَّا لِیَعْرِفُوهُ؛ فَإذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، وَاسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَه مَا سِواهُ.
فَقَالَ رَجُلٌ: یَابْنَ رَسُولِ اللَهِ! مَا مَعْرِفَه اللَهِ عَزَّ وَجَلَّ؟ فَقَالَ: مَعْرِفَه أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ، إمَامَهُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ
«ای مردم! بدرستیکه خداوند خلق خود را نیافریده است، مگر از برای آنکه به او معرفت و شناسائی پیدا کنند.
پس زمانیکه او را بشناسند، در مقام بندگی و عبودیّت او برمیآیند؛ و به واسطه عبادت و بندگی او از عبادت و بندگی غیر او از جمیع ما سِوی مُستغنی میگردند.
در اینحال مردی گفت: ای پسر رسول خدا! معرفت خداوند عزّوجلّ چیست؟
حضرت فرمود: معرفت و شناخت اهل هر زمان، امام خود را که واجب است از او اطاعت و پیروی نمایند.»
پ.ن
این سخن حضرت را در «ملحقات إحقاق الحقّ» ص 594 از ج 11، از علاّمه شهیر به ابن حسنویه در کتاب «دُرّ بحرِ المناقب» ص 128، مخطوط از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: حسین بن علیّ علیه السّلام برای ایراد خطبه بسوی اصحابشان خارج شدند و چنین فرمودند.
90/3/1
6:18 ع
یارب
سلام یگانه.امروزحرفمم را در قالب چند بیت از شمس تبریزی برایت گفتم.
فقط بگم خیلی دل تنگم.
دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس
چشم من اندرنگر از مى و ساغر مپرس
جوشش خون را ببین از جگر مومنان
وز ستم و ظلم آن طره کافر مپرس
هست دل عاشقان همچو تنورى به تاب
چون به تنور آمدى جز که ز آذر مپرس
گر تو و دلدار سر هر دو یکى کرده ایت
پاى دگر کژ منه خواجه از این سر مپرس