آبان 90 - محض خدا
90/8/27
12:4 ص
یارب.
سلام یگانه
چند وقتی هست دعای ندبه نرفتم.خیلی دلتنگشم.
دلتنگ اون قسمتی که مداح با اشک میگه من کنت مولاه و علی مولاه
دلتنگ این الحسن و این الحسین گفتن ها
دلتنگ گفتن این الطالب بدم المقتول بکربلا ..کربلا.کربلا
دلتنگ اون لحظه سکوت برای حرف زدن با مولا
دلتنگ سر رو زانو گذاشتن و هق هق گریه هام .
محرم داره میاد.میدونم ازهمین الان مداح دل ها را کربلایی می کنه.آخ دلم.دل بیچارم.حیف از تو که صاحبت من.
نمیدونم.فقط میدونم دلم ندبه میخواهد.
راحله
90/8/24
10:41 ع
یارب
سلام یگانه ام
سلام بر شما که هر لحظه میبینی ام و من نابیناتر از هر روز میشوم ازدیدنتان
سلام بر شما که هر لحظه صدای یارب یارب گفتنم رامیشنوید و من هر روز ناشنواتر میشوم ازشنیدن صدایت
سلام بر شما که هر لحظه صدایتان کردم گفتید لبیک اما وقتی صدایم کردید لبیکی از دهانم خارج نشد
سلام خدای مهربانی ها
سلام خدای خوبی ها
سلام
آمده ام تا لبیک بگویم.لبیکی از اعماق وجودم.باتمام توانم.
لبیک
لبیک
اللهم لبیک
راحله
90/8/16
11:38 ع
یارب.
سلام یگانه ام.
یه مدته سعی میکنم وقتی جای هستم که اطرافم کسی هست کمتر تو فکر فرو برم میدونی که یه مدته غرق در افکار شدن کارم شده.بعضی مواقع آنقدر ذهنم مشغول میشه که وقتی کسی باهام حرف میزنه فقط صداش رامیشنوم ؛ ازم که میپرسه فهمیدی چی گفتم میگم نه, ببخشید یه بار دیگه بگو.همه فکر میکنند یه مشکلی دارم .شاید چقدر هم دلشون برام میسوزه. دوست ندارم تو جمع گریه کنم تا برام دل بسوزنند که آخی به خاطر این موضوع ناراحته.
حواسم نیست یگانه.حواسم به این دنیا و اطرافش نیست , فقط پیش شماست.
چشمم خشک شده.آنقدر که به خاطر دوریت گریه کردم.
چقدر سخته ، چقدر سخته وقتی گریه میکنی کسی مفهوم اون گریه را ندونه.چقدر سخته دوست داشته باشی داد بزنی و خدا را صدا بزنی بلند بلند باهاش حرف بزنی اما خجالت اجازه نده.
آخ یگانه خسته شدم آنقدرکه توی دلم صدایت کردم.رگهای بدنم ازهم گسیخته آنقدر که در دلم داد زدم و صدایت کردم. دیگه بریدم.دیگه توان ندارم.دیگه نفسی برام نمونده.یه دفعه دیدید زدم به سیم آخر تو خیابان ؛ تو شلوغی روز فریاد کشیدم و صدایت کردم.
خوش به حال پسر همسایمون که روی حساب اینکه ذهنش هنوز حالت بچه ها را داره کسی بهش کاری نداره اون هم ، بلند بلند تو خیابان با شما حرف میزنه چقدر راحته راحت..احتیاجی نیست مثل من تو سکوت شب یه جای خلوت پیدا کنه بعد بشینه و آروم آروم اشک بریزه و حرف بزنه.احتیاجی نیست مثل من ناشناس بره وبلاگ بزنه تا بتونه دو کلام با شما حرف بزنه.اینجا آشنای نیست.آشنام فقط شمایی
آخ سرم درد میکنه.کلمات به مغزم هجوم آورده و ذهنم را مشوش کرده.
تابعد :راحله
90/8/12
11:52 ع
یارب.
سلام یگانه.
تلفن همراهم بعضی موقعه ها یکم اذیت میکنه.آخه بابا بیچاره تلفن 30000 تومنی دیگه.امکاناتش کم.همش به این فکر میکردم برم یه گوشی درست بگیرم تا به درد کارم بخوره.جستجو کردم دیدم گوشی که مناسب کار من باشه 500یا 600 هزار تومنه.با توجه به امکاناتش.خیلی وقته با خودم کلنجار میرم بخرم یا نه!!هر وقت اراده میکنم برم بخرم یاد فقرا می افتم.یاد اون همسایمون که میخواست بره زیارت پول نداشت .یاد اون بچه ای که به مامانش میگفت مامان این صندلی را برام میخری (صندلی پلاستیکی) ،مادرش هم میگفت الان نه ؛ پول ندارم. پیش خودم میگم ول کن با همین گوشی سر میکنم.حقیقتش یگانه از شما شرمم میشه.خجالت میکشم.وقتی میخواهم قدم بردارم برم بخرم میبینم دارید نگاه میکنید حالم یه جوری میشه.پشیمون میشم.میترسم.میترسم .پول خودم ، زحمت کشیده خودم، میترسم در راهی خرجش کنم که ازم ناراحت بشید اون وقت نمیدونم چطور بعضی ها میلیاردی حق یه ملت میبرند و میخورند.
یگانه این پولها را میخورند؟! نه , سوالم از این لحاظ نبود که به قدرتت و وعده ات شک دارم از روی تعجبه.
یگانه چی میشه که یکی فراموشت میکنه و خلاف راه شما میره؟!آیا قیامت را از یاد برده؟ یا .....
یگانه عزیز :گوشیم بلوتوث نداره ، مادون قرمز هم نداره ، بیچاره فقط یه دکمه داره که بزنی باهاش حرف بزنی همین. ولی معرفت داره پیامها را بهم میرسونه .پیامت را بفرست بهم میرسه.
قربانت راحله