سلام مولا - محض خدا
90/4/16
8:4 ع
یارب
سلام یگانه.
امروز دوست دارم با امام حسین علیه السلام حرف دل بگم.
سلام مولای لب تشنه ام.سلام.
مولا امروز صبح زائرین حرمتان برگشتند خونه.همسایه امان را میگم.نمیدونم چرا ولی بین کسانی که رفته زیارت بودند و رفتم استقبالشون تنها جایی که دلم به شدت لرزید موقعی بود که رفتم استقبال این دو نفر.میدونید که آقا این خانوم همسایه امان خیلی دوست داشت حرمتان را ببینه.بیاد پابوستان.هر وقت یکی میرفت زیارت و بر میگشت میگفت ما که بودجه نداریم هیچ جا نمیتونیم بریم.ولی دستت درد نکند مولا که طلبیدیش و نشان دادید اگر حتی نون شبت را هم محتاج باشی وقتی شما بطلبید همه چی مهیا میشه.
وقتی رفتم جلو صورتشون را ببوسم به زحمت جلوی اشکم را گرفتم.نمیدونم چرا این حس بهم دست داده بود که مقابل حرمتان ایستاده ام.دارم دور ضریحت میگردم.هنوز این حس دارم.دلم میخواهد بیام بین الحرمین تا جای که نفس دارم بین ضریح شما و برادر گرامیتان بدوم.دلم میخواهد بیام ضریحتان را بغل بگیرم عقده دل باز کنم.آقا به خدا دوستتان دارم.میدونید که هیچ ماهی برام مثل محرم و صفر نیست.دلم میخواهد... .چی بگم که نگفته ها را میدونید.
چی بگم