شهریور 90 - محض خدا
90/6/31
4:3 ع
یارب.
سلام یگانه
دیروز داشتم فیلم میدیدم یه قسمت فیلم برفکی بود.راستش زندگی من کم از برفک نیست.نقاط بهم ریخته ؛ پر تلاطم اما بدون هدف.هرچی بگردی نمیتونی نقطه ای را به نقطه ای دیگه وصل کنی.هر کدوم راه خودش را میره.هرکدوم ساز خودش را میزنه.زندگی برفکی هم جالب نیست نه؟! کاش یه تصویر واضح داخلش بود.
90/6/2
12:0 ص
یارب.
سلام یگانه
حالم خوش نیست.حالا که خوب دقیق میشم میبینم چقدر به من نزدیکی و من چقدر از شما دور.
حالا میفهمم اون موقعی که دلم میشکست تو تنهای اشکم می ریخت و دلم آروم میشد شما کنارم بودی که دل آتیش گرفتم خاموش میشد.آخ چقدر من کور و کرم.چرا ؟چرا صداتو نمیشنیدم؟چرا نمیدیدمت؟قربونت برم که وقتی کاری میکنم ؛وقتی اشتباهی کاری که فکرمیکردم درسته انجام میدم شما تنها کسی هستی که بدون گلایه حرفهامو گوش میدی.قربونت برم وقتی حالمو دیدی هیچی نگفتی اجازه دادی حرفمو بزنم.محکومم نکردی.اما یگانه بندهات قبل از سوال کردن محکوم میکنند.کاش اول دلیلش را میپرسیدند.نرفته قاضی حکم به گناهکار بدون صادر میکنند.خیلی خوبه که هستی.خیلی.همین شما پیشم باشی احتیاج به غیر نیست.
خواستارت :راحله